قرابت بیان رمزیـتمثیلی سهروردی و افلاطون دربارۀ خودشناسی بهعنوان سرآغاز سلوک فلسفی
کلمات کلیدی:
سهروردی, افلاطون, خودشناسی, بیان رمزیچکیده
پیوند فلسفه افلاطون و حکمت اشراقی را صرفنظر تصریحات سهروردی درباب افلاطون بهعنوان برجستهترین حکیم صاحب شهود، میتوان از طریق واکاوی قرابتهای این دوفیلسوف درپرداختن به معانی کلیدی که بهتعبیر سهروردی در«خمیره ازلی حکمت» ریشه دارند، بازشناخت. طبق این روش که فراترازپژوهشهای تاریخی است، آثار این دو فیلسوف از جهتی مقایسه می-شوند که واجد مضامین سلوکی و معنویاند. غایت فلسفه راستینی که افلاطون و سهروردی بدان اشتغال داشتهاند سعادت بوده واین سعادت همان تشبّه به اله است. ازاینرو، مضمون بنیادی دراین فلسفه عبارت است ازسنخیت حقیقت انسان باحقایق الهی که براثرتعلق یافتن به تن فراموش شدهاست. بدینترتیب اصل آغازین فلسفه بهعنوان نوعی سلوک معنوی تذکار خود الهی بهعنوان استعدادی درانسان برای حصول آن غایت است. سهروردی و افلاطون علاوهبر بحث نظری دربارة این مضمون، بابیان رمزی نیز بدان پرداختهاند. درآثار سهروردی، بهصورت متمرکز دررسالههای تمثیلی، و در افلاطون نیز، در گفتگوهایی نظیر جمهوری و فایدروس میتوان رمزهایی که درمقام این تذکارند بازشناخت. رمزهایی نظیر خارپشت، قطره شبنم، پرنده، قلب و جامجهاننما، و رمزهای همبسته باآنها، نظیر اسارت دردام و چرم و چاه همگی نمودار وضعیّت دوگانه بشرند: آسمانی و زمینی. این معانی رادرافلاطون بارمزهایی نظیرارابه بالداروچشم جان،ودرمقابل باهیولای توفونی، گلاوکس دریایی ونیزدرپیوندبارمزهای اسارت درغار و دفنشدن درقبر میتوان بازشناخت.