داستانپردازی و مدلسازی: هستیشناسی داستانانگارانه و مسئلۀ بازنمایی در مدلهای علمی
کلمات کلیدی:
داستانانگاری, مدلهای علمی, مدلهای نظری, باورآوری, بازنمایی مستقیم, بازنمایی غیرمستقیم, ارجاعگراییچکیده
دانشمندان جهان را به کمک ابزارهایی گوناگون بازنمایی میکنند و یکی از مهمترین ابزارهای آنان مدلهای علمی است. در بسیاری مواقع، پدیدههای پیچیده در جهان واقعی با ساخت مدلهایی ساده و ایدئالشده بازنمایی میشوند. مدلها سؤالات مهمی در فلسفة علم مطرح میکنند، اما از میان آنها دو سؤال اساسیتر از بقیه است. نخست اینکه مدلها اصولاً چیستند، و دوم اینکه مدلها چگونه جهان را بازنمایی میکنند. ما در این نوشته عمدتاً به پرسش نخست، هستیشناسی و چیستی مدلها، در چهارچوب داستانانگاری مدلهای علمی میپردازیم، اما نشان میدهیم این دو پرسش درهمتنیدهاند و پاسخی که به پرسش هستیشناختی میدهیم، پاسخهای ما به پرسش بازنمایی را محدود و مقید میکند. در مدلسازی نظری، دانشمندان معمولاً فرضهایی مطرح میکنند که در جهان فیزیکی برقرار نیست. از سوی دیگر، دانشمندان چنین «وانمود» میکنند که «گویی» چیزهایی در جهان وجود دارند که آنچه مدل توصیف میکند دربارة آنها صادق است. یکی از راهحلهای جذابی که در سالهای اخیر در خصوص هستیشناسی مدلهای نظری مطرح شده رویکردی موسوم به «داستانانگاری» است که در آن برای پاسخ به سؤال هستیشناختی به مفهوم «بازی وانمودی» و «باورآوری» توسل میشود. ادعا شده است مدلهای علمی از سنخ داستانهایی هستند که از آنها در بازیهای تخیلی استفاده میشود.