بررسی و تحلیل رویکرد ذهنگرایی در معرفتشناسی توماس آکوئیناس
کلمات کلیدی:
آکوئیناس, انسانمداری, ذهنگرایی, کوژیتو, عقل فعال, عقل منفعلچکیده
اگرچه ذهنگرایی و همچنین انسانمداری را میتوان از جمله شاخصههای بارز رهاورد رنسانس و فلسفة غرب پس از آن، به شمار آورد، در همین راستا شاید بتوان این رویکرد را در افکار کسانی همچون سنت توماس که متقدم بر رنه دکارت فرانسوی و برونوی ایتالیایی بودهاند، نیز یافت. وی که در فرایند حصول معرفت، تابع نظریة تجرید و انتزاع ارسطو است، پیرو موضع ارسطو در این باب، جایگاه عقل فعال و منفعل را درون نفس انسانی میداند و قائل به حلول آن در نفس است. آکوئیناس نظریة اشراقی شناخت را نمیپذیرد و اساساً معرفت را امری بشری میداند. ذهنگرایی که همانا تأکید بر سهم فاعل شناسا در حصول شناخت است؛ را میتوان در اندیشة این متکلم و فیلسوف مسیحی قرن سیزدهم، که خود آغازگر دوره غلبة تفکر عقلی در قرون وسطی است، مشاهده نمود. بدین ترتیب مدعای این خامه خیلی دور از واقعیت نیست که نظام کوژیتوی دکارتی و ای بسا ایدئالیسم استعلایی کانت هم، از این لحاظ وامدار آکوئیناس بوده باشد.