نقش قوّۀ تعقّل در خودآگاهیِ «انسان معلّق در فضا» با تأکید بر مباحثات ابنسینا
کلمات کلیدی:
انسان معلّق در فضا, قوای ادراکی, مباحثات, ابنسیناچکیده
خودآگاهی، یعنی آگاهی بیواسطۀ آدمی به ذات خود، که ابنسینا در برهان انسان معلّق در فضا برای اثبات نَفْس به آن تکیه کرده است حاصلِ فعّالیّتِ کدام قوّۀ ادراکی در آدمی است؟ سخنان ابنسینا در باب این موضوع دارای ابهام وپیچیدگی است: وی گاه عقل را ادراککنندۀ خودآگاهی میداند و ازاینرو، آن را علمی عقلی میخوانَد و گاه نَفْس را ادراککنندۀ آن قلمداد میکند و آن را علمی ذاتی و طبعی میخوانَد. برای برطرفکردن این ابهام از سخنان ابنسینا و رسیدن به پاسخ نهایی او به این پرسش، در این مقاله، با روشی توصیفی، تحلیلی و انتقادی، به بررسی سخنان وی بهویژه در کتاب مباحثات ـ که مشروحتر از جاهای دیگر دربارۀ این مسئله سخن گفته است ـ پرداخته و به این نتیجه رسیدهایم که در نظر نهایی ابنسینا آن قوّۀ ادراکی که عهدهدار خودآگاهی است هیچ یک از قوای نَفْس نیست، بلکه خودِ نَفْس ادراککنندۀ ذات خود است. لیکن از آنجا که وی بحث خودآگاهی را غالباً در چارچوب نظریّۀ خود در باب قوای ادراکی ارائه کرده است، گاه آن را تعقّل خوانده و درواقع، عقل یا تعقّل را ـ به اشتراک لفظ ـ به دو معنا به کار برده است.