نسبت فهم زبانی و شناخت ضمنی از نظر ویتگنشتاین؛ نقد رویکرد اسکاندیناوی
کلمات کلیدی:
ویتگنشتاین, رویکرد اسکاندیناوی, فهم زبانی, شناخت ضمنی, تواناییچکیده
ویتگنشتاین متاخر فهم (به خصوص زبانی) را در نسبت با توانایی در نظر میگیرد. وی معتقد است دستور زبان واژه «میداند» و «میفهمد»، ربط نزدیکی با دستور زبان واژه «میتواند» دارد. یک نوع تفسیر از نسبت میان فهمیدن و توانایی را میتوان در کارهای تفسیری فیلسوفان اسکاندیناوی از ویتگنشتاین مشاهده کرد. یوهانسن از شاخصترین چهرههای این جریان معتقد است که فهم زبانی شناخت ضمنی از نوع قوی آن است. شناخت ضمنی قوی به این معناست که ما چیزهایی را میدانیم که علیالاصول نمیتوانیم آنها را صورتبندی زبانی کنیم. در این مقاله نشان خواهیم داد این تفسیر نمیتواند تبیینی از این توصیف پدیداری ساده که زمانی که با کلمات و عبارتهای زبانی روبرو میشویم آنها را بلافاصله میفهمیم به-دست بدهد. علاوه بر این تفسیر شناخت ضمنی در ویتگنشتاین دارای ابهام مفهومی است. و در نهایت با توجه به نسبت نزدیک مفهوم شهود با شناخت ضمنی مشخص نیست که ویتگنشتاین با توجه به رد مفهوم شهود و یا هر نوع امر درونی واقعا با این نوع تفسیر از فهم موافق باشد.