طبیعی‌گرایی مک‌داولی و نوپدیدیِ قوی

نویسندگان

    تونی چنگ * Department of Philosophy, National Chengchi University thycheng@nccu.edu.tw

کلمات کلیدی:

طبیعی‌گرایی, جهان, عقل, نوپدیدی

چکیده

طبیعی‌گرایی متافیزیکی از میانۀ قرن بیستم شاخه‌ای غالب بوده است (برای نمونه بنگرید به Quine, 1981)، هرچند فرمالیسم دقیق آنْ مناقشات پرحرارتی را ایجاد کرده است (Papineau, 2007/2020). این آموزه اغلب با خویشاوندان خود، فیزیکالیسم و ماتریالیسم، به بحث گذاشته شده است، با اینکه این اصطلاحات دلالت‌ها و لوازم نظری متفاوتی دارند (Stoljar, 2010). در سال‌های اخیر، به‌نظر می‌رسد عقیده‌ای در سنت انگلوساکسون نسبتاً محل توافق بوده است: اینکه طبیعی‌گرایی متافیزیکی را باید در فرم نسخۀ خاصی از فیزیکالیسم نگریست و نیز، فارغ از جزئیات بحث، فرمی از فیزیکالیسم می‌باید درست باشد (Kim, 2011). یک استثناء مهم بر این قاعده نسخۀ جان مک‌داول است: او استدلال‌هایی را در اثر برجستۀ خود، ذهن و جهان (1996a) به سود نسخه‌ای گشاده‌دستانه از طبیعی‌گرایی گردآوری کرده است، نسخه‌ای که منکر فیزیکالیسم است (1996b؛ برای بحثی دراین‌باره، مثلاً بنگرید به Fink, 2006؛ Toner, 2008). در متون تخصصی مربوط به طبیعی‌گرایی این نسخه جدی گرفته نشده است؛ تاحدی به این دلیل که سبک نوشتاری مک‌داول غیرمتعارف است و آثار او شامل عناصری برگرفته از فلسفۀ قاره‌ای است، خصوصاً ایدئالیسم آلمانی و هرمنوتیک (برای نمونه، 1996a, 2003). این مقاله دو هدف را در جهت جبران این مشکل دنبال می‌کند. نخست، توضیح می‌دهم چرا تمایزی که هنس‌ـ‌گئورگ‌ـ‌گادامر میان محیط و جهان قائل می‌شود (1960/2004) برای درک طبیعی‌گراییِ گشاده‌دستانۀ مک‌داول حیاتی است؛ دوم، توضیح می‌دهم چطور می‌توان درجهت حصول بخشی حیاتی اما مفقود در نوشته‌های مک‌داول، یعنی نوپدیدیِ قوی (O’Conner, 2020; Wilson, 2021)، از متافیزیکِ تحلیلی معاصر کمک گرفت.

دانلود

چاپ شده

۱۴۰۱/۰۳/۳۱

شماره

نوع مقاله

مقالات